جوان آنلاین: مهدی نصیری، روزنامه‌نگار سابقاً حزب‌اللهی و مدیرمسئول اسبق روزنامه کیهان، چند سالی می‌شود که از مسیر سابق خود برگشته است و اول از اصلاح‌طلب شدن شروع کرد و حالا یکی دو سالی است که یک برانداز کامل شده است.
او در گفت‌وگویی که اخیراً با تلویزیون دولتی بی‌بی‌سی فارسی داشته، خواستار اتحاد اپوزیسیون با یکدیگر و اتحاد و همگرایی ویژه بین – به زعم او- «جریان پادشاهی مشروطه و جمهوری‌خواهان» شده و بخش زیادی از جمهوری‌خواهان را اصلاح‌طلبان عبور کرده از جمهوری اسلامی دانسته و از میرحسین موسوی، مصطفی تاجزاده، نرگس محمدی و فائزه هاشمی نام برده است. او از اتحاد مدنظرش با تعبیر «برداشته شدن شکاف و فاصله در اپوزیسیون ایران بین شاهزاده و تاجزاده» نام برده است.
سید محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و رئیس دفتر خاتمی در دوران ریاست جمهوری، مهدی نصیری را چه در سابق که به قول ابطحی «سوپر افراطی حزب‌اللهی» بوده و چه اکنون که «سوپر اپوزیسیون» است، دچار «توهم» دانسته و نوشته «نه بولتن‌نویسی و اظهارنظر‌های تند حزب‌اللهی‌اش در گذشته توانست ریشه اصلاح‌طلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزیسیونی‌اش مورد قبول اپوزیسیونی قرار می‌گیرد که ۴۰ سال است در تلاش براندازی هستند و نیازی به تازه وارد از راه دور آمده ندارند.»
ابطحی البته گویا تغافل کرده که همین سوپر حزب‌اللهی با حکم مدیرمسئول کیهان و زمانی که خاتمی نماینده امام در آن روزنامه بود، سردبیر کیهان شد، یعنی که او هر چه بود، مورد قبول محمد خاتمی، مرشد و مراد ابطحی بود.
ابطحی با علاقه به حفظ مصطفی تاجزاده در میان اصلاح‌طلبان، اضافه کرده که «گفته‌اند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش می‌داند نه شاهزاده می‌تواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقه‌مند به همکاری با شاهزاده است. بد پوست خربزه‌ای زیر پای آقای نصیری انداخته‌اند تا تمامش کنند. هم از داخل حاکمیت و هم از خارج و از درون اپوزیسیون.»
جمله پایانی ابطحی جداً بامزه است. آیا از داخل حاکمیت برای نصیری پوست خربزه انداخته‌اند؟ چه سودی برای داخل حاکمیت دارد که مهدی نصیری زمین بخورد؟!
از نظر اصلاح‌طلبان گویا همه چیز تقصیر حاکمیت است! اما همین عبارات باید برای امثال نصیری درس باشد که همین اصلاح‌طلبان هم او را نمی‌پذیرند. بسا اصولگرایی بوده‌اند که به امید یافتن جایی در میان اصلاح‌طلبان به آن سو غلتیده‌اند و آن طرف هم کسی تحویل‌شان نگرفته و حالا از آنجا رانده و از اینجا مانده شده‌اند و راه سوم هپروت را طی می‌کنند.
عجب 
